خاطرات

 

نرمی لبانت بر روی شریان گردنم

منو به اوج شهوت آغوشت میرساند

بیشتر بفشار بر تنت

از سد لب هایم که بگذری،

نوبت به فتح گردنم میرسد ...

وقتی که تو از خود بی خود میشوی

برای بوسه باران کردنم،

من در گرمای آغوشت به اوج میرسم ...

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:,ساعت22:40توسط پریا | |